زندگی صحنه عشق است و امید کسی از یاس به جایی نرسید.

سلام من این وب رو برای جمع آوری جملات کوتاه وزیبا ساختم امید وارم استفاده کنید و اگر می‌تونید در تکمیلش بهم کمک کنید

زندگی صحنه عشق است و امید کسی از یاس به جایی نرسید.

سلام من این وب رو برای جمع آوری جملات کوتاه وزیبا ساختم امید وارم استفاده کنید و اگر می‌تونید در تکمیلش بهم کمک کنید

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم...

مدتهاست که دیگر نمینویسم

نمی دانم چرا

کار؟ پول؟ تغییر فکر؟ کمی وقت؟ نمی دونم.

فقط امیدوارم بازم با شعر و ادبیات و یاحداقل با وبلاگم آشتی کنم.

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم....

کلید بر میز کافه جا مانده است.

مرد مقابل خانه جیب هایش را میگردد.

آینده در گذشته جا مانده است...

بزن آن پرده اگر چند تو را سیم از این ساز گسسته

بزن این زخمه اگر چند در این کاسه ی تنبور نمانده‌ست صدایی

بزن این زخمه بر آن سنگ بر آن چوب

بر آن عشق که شاید بردم راه به جایی

پرده دیگر مکن و زخمه به هنجار کهن زن

لانه جغد نگر کاسه آن بربط سُغدی ز خموشی

نغمه سر کن که جهان تشنه ی آواز تو بینم

چشمم آن روز مبیناد که خاموش درین ساز تو بینم

نغمه ی توست بزن آنچه که ما زنده بدانیم

اگر این پرده برافتد من و تو نیز نمانیم

اگر چند بمانیم و بگوییم همانیم

آرزویم همه این است...

آرزویم همه این است...

نتراود اشک از چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد

 نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

و به اندازه هر روز تو عاشق باشی

عاشق آنکه تورا می‌خواهد و به لبخند تو از خویش رها می‌گردد

و تورا دوست بدارد به همان اندازه که دلت می‌خواهد

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

ترک من خراب شب گرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها

خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی

بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده

بر آب دیده ما صد جای آسیا کن

خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا

بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن

بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد

ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن

دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن

در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم

با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن

گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد

از برق این زمرد هی دفع اژدها کن

بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی

تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن

دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت هان مشو نومید چون واقف نه​ای از سر غیب ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید               
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور باشد اندر پرده بازی​های پنهان غم مخور چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور سرزنش​ها گر کند خار مغیلان غم مخور هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوقست در جدایی و جورست در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب
در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم
ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس
آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم

دشت ها نام تو را می گویند
کوه ها شعر مرا می خوانند

کوه باید شد و ماند

رود باید شد و رفت

دشت باید شد و خواند   

 

 ********** 

 

ویرانه نه آن است که جمشید بنا ساخت
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه تو
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت

TBTT  

 

 

 

 

برای اینکه خیلی سریع و راحت بتونید یه Email برای من بفرستید اینجا کلیک کنید

وبلاگ جدید

بالاخره وبلاگ جدید خودم رو که حاوی 

 مطالب مختلف علمیه افتتاح کردم: 

www.farhad-science.blogsky.com 

 

تکنولوژی هارپ!!! 

 

اگر به تکنولوژی های فوق پیشرفته علاقه دارید حتما به این وبلاگ سربزنید

تقدیم به همه زندگیم: TTT

آرزو می کردم،

که تو خواننده شعرم باشی .

- راستی شعر مرا میخوانی؟؟ 

ادامه مطالب مخصوص TT است 

ادامه مطلب ...

اشو

سلام امروز یه بخش جدید تو وبلاگم راه انداختم و اون رو اختصاص دادم به معرفی اشو  

با این توضیح که:  

این وب نوشت ها به هیچ گروه و دسته ای وابسته نمی باشد

 قصد توهین به هیچ دین، آئین، ملت و مرامی را ندارد

هدف من ترویج دین یا فرهنگی خاص نیست

این مطالب جهت تبلیغ و یا تعریف از اشو نیست 

ادامه مطلب ...

حکایاتی از اشو

 

در این بخش تعدادی از حکایت ها و تمثیل های عرفانی این عارف بزرگ رو قرار دادم 

 

روزی بودا از یک روستا دیدار می کرد. مردی از او پرسید، "تو هرروز می گویی که همه می توانند به اشراق برسند. آنوقت چرا همه به اشراق نمی رسند؟"بودا پاسخ داد: "دوست من، یک کاری بکن: عصر که شد فهرستی از تمام افراد دهکده تهیه کن و خواسته های هریک را در مقابل نامشان بنویس."
مرد به روستا رفت و از همه پرسید. روستایی کوچک بود و آنان پاسخ هایشان را دادند و او عصر نزد بودا بازگشت و آن فرست را به بودا نشان داد. بودا پرسید: "چه تعدادی از این مردم جویای اشراق هستند؟" مرد تعجب کرد زیرا حتی یک نفر هم نگفته بود که آرزوی اشراق را دارد. و بودا گفت: "من می گویم که هر انسان قادر است به اشراق برسد، نمی گویم که هر انسانی خواهان آن است 

 

برای دیدن باقی داستان ها روی لینک زیر کلیک کنید

ادامه مطلب ...

 

 

در همه بنبست ها همیشه راه آسمان باز است!! 

پرواز را بیاموزیم

 

 

 

 

 

مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدست‌آورید وگرنه ناچارخواهید بود چیزهایی را که بدست آورده‌اید دوست داشته‌ باشید.  

 

جرج برنارد شاو

 

 

 

فرق انسان و سگ آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت

 

تولستوی

 

 

 

 

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد ،

دلیلش آن است که شما هم چیز زیادی از او نخواسته اید.

مارسل پیره وو

 

 

بسیار یاد کردن از سختی های زندگی ، بردگی می آورد .

ارد بزرگ

 


 

 

گذشتن از سختی های پیش رو ، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ایم نخواهد بود.

ارد بزرگ

 

 

 

  یا درست حرف بزن یا عاقلانه سکوت کن  

ژرژ هربرت 

 

 

 

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
 

نبود برسرآتش میسرم که نجوشم

...

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
...
حکایتی ز دهانت به گوش جان آمد
 

دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
...
مگر تو روی بپوشی و فتنه باز نشانی
 

که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
...
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
 

که گر ز پای در آیم بدر برند به دوشم
...
ما به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
 

که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
...
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
 

سخن چه فایده گفتن که پند میننیوشم

...
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
 

که گر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم

 

 

 کسی که می ترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد. 

ناپلئون بناپارت  

 

  

از میان کسانی که برای دعای باران به تپه ها می روند تنها آنهایی که با خود چتر  

 

به  همراه  می برند به کار خود ایمان دارند 

 آنتوان چیکف 

   

هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد

 (گوته)   

 

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند،  

 

ولی قلبش سیاه میشود 

. «مارک تواین»

 


 کسی که می ترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد 

ناپلئون بناپارت  

 

اگر مردها می توانستند حامله شوند آن وقت سقط جنین ایین مقدسی می شد !
"فلورانس کندی "  

 

شما همیشه می توانید برای سالگرد ازدواج ، شوهرتان را غافلگیر کنید . فقط کافی است یادش بیاورید که آن روز سالگرد ازدواج شماست !!!
" ال شلاک "

 سوالات احمقانه پرسیدن بهتر از اشتباهات احمقانه است  

 

در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.  

(آلبرت انیشتین)

ادامه مطلب ...

عجب صبری خدا دارد!

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم.

همان یک لحظه اول ،

که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،

جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،

بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم.


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .

که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،

بر لب پیمانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .

که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین

زمین و آسمانرا

واژگون ، مستانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .

نه طاعت می پذیرفتم ،

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،

پاره پاره در کف زاهد نمایان ،

سبحۀ، صد دانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .

برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،

هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،

آواره و ، دیوانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .

بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،

سراپای وجود بی وفا معشوق را ،

پروانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم .

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،

تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،

گردش این چرخ را

وارونه ، بی صبرانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم.

که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،

بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،

در این دنیای پر افسانه میکردم .


عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد،!
و گر نه من بجای او چو بودم ،

یکنفس کی عادلانه سازشی ،

با جاهل و فرزانه میکردم .

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

سخنان البرت

آلبرت انیشتن

* «اگر انسان‌ها در طول عمر خویش فعالیت مغزشان به اندازه یک میلیونیوم معده‌شان بود، اکنون کره زمین تعریف دیگری داشت.»

 
* «اگر واقعیات با نظریات هماهنگی ندارند، واقعیت‌ها را تغییر بده.»
 
* «تا زمانی که حتی یک کودک ناخرسند روی زمین وجود دارد، هیچ کشف و پیشرفت جدی برای بشر وجود نخواهد داشت.»
 
* «تخیل مهمتر از دانش است.علم محدود است اما تخیل دنیا را دربر می‌گیرد.»
 
* «سعی نکن انسان موفقی باشی، بلکه سعی کن انسان ارزشمندی باشی.»
 
* «سخت‌ترین کار در دنیا درک [فلسفهٔ] مالیات بر درآمد است.»
 
* «سه قدرت بر جهان حکومت می‌کند:۱-ترس ۲-حرص ۳-حماقت.»
 
* «علم زیباست وقتی هزینهٔ گذران زندگی از آن تامین نشود.»
 
* «متوجه هستید که تلگراف سیمی به‌نوعی یک گربهٔ بسیار بسیار درازی است که وقتی دم‌اش را در  
نیویورک می‌کشید، سرش در لوس‌آنجلس میومیو می‌کند. این را می‌فهمید؟ و رادیو هم دقیقاً به همین شکل کار می‌کند؛ شما پیام‌هایی را از اینجا می‌فرستید و آنها در جایی دیگر دریافتشان می‌کنند. تنها تفاوت در این است که دیگر گربه‌ای وجود ندارد.»
 
* «مسائلی که بدلیل سطح فعلی تفکر ما بوجود می‌آیند، نمی‌توانند با همان سطح تفکر حل گردند.»
 
* «من با شهرت بیشتر و بیشتر احمق شدم.البته این یک پدیدهٔ نسبی است.»
 
* «مهم آن است که هرگز از پرسش باز نه‌ایستیم.»
 
* «هیچ کاری برای انسان سخت‌تر از فکرکردن نیست.»
 
* «دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است.»
 
* «در دنیا خط مستقیم وجود ندارد و تمام خطوط بدون استثنا منحنی و دایره وار است و اگر این خط کوچکی که در نظرما مستقیم جلوه میکند در فضا امتداد یابد خواهیم دید که منحنی است.»
 
* «به آینده نمی‌اندیشم چون به زودی فرا خواهد رسید.»
 
* «به‌سختی میتوان در بین مغزهای متفکر جهان کسی را یافت که دارای یک‌نوع احساس مذهبی مخصوص به‌خود نباشد، این مذهب با مذهب یک شخص عادی فرق دارد.»
 
* «خدا، شیر یا خط نمی‌کند»
 
* «خداوند زیرک است اما بدخواه نیست.»
 
* «نگران مشکلاتی که در ریاضی دارید نباشید. به شما اطمینان می‌دهم که مشکلات من در این زمینه عظیم‌تر است.»
 
* «همزمان با گسترش دایرهٔ دانش ما، تاریکی‌ای که این دایره را احاطه می‌کند نیز گسترده می‌شود.»
 
* «یک فرد باهوش یک مسئله را حل می‌کند اما یک فرد خردمند از رودررو شدن با آن دوری می‌کند.»
 
* «اگه نمرهٔ تستت تک شد ناراحت نشو!»
 
* «در دنیایی که دیوارها و دروازه‌ها وجود ندارند چه احتیاجی به پنجره و نرده است؟»
 
* «از وقتی که ریاضی‌دانان از سرو کول «نظریه نسبیت» بالارفته‌اند، دیگر خودم هم از آن سر در نمی‌آورم.»
 
* «دوچیز بی‌پایان هستند: اول «منظومه شمسی»، دوم «نادانی بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن نیستم.»
 
* «من نمیدانم انسان‌ها با چه اسلحه‌ای در جنگ جهانی سوم با یک‌دیگر خواهند جنگید، اما در جنگ جهانی چهارم، سلاح آنها سنگ و چوب و چماق خواهد بود
ادامه مطلب ...

شاید تو در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی

 

 

هیچ کس لییاقت اشکهای تو را ندارد

 چون چنین کسی هرگز باعث اشک ریختن تو نخواهد شد.

 

 

تنها  جایی که به پیروزی قبل از تلاش می رسید داخل لغتنامها است

 

 

 

 

وقتی  حرف  حساب رو با  صدای بلند بزنید میگن  فحش میده

ولی  وقتی فحش رو با  صدای  اروم  بدی  میگن  حرف  حساب می زنه !!!

 

 

فقط وقتی مجازیم از بالا به کسی نگاه کنیم که بخواهیم از زمین بلندش کنیم.

 

 

ذهن مثل چتر نجات است ، فقط وقتی عمل می کند که باز شده باشد. 

 

 

فاصله عشق های معمولی را از بین می برد و عشق های بزرگ و جاودانی را شدت
میبخشد.مانند باد که شمع را خاموش و آتش را شعله ور می سازد.
 
 

هنگامی که همه مانند هم فکر می‌کنند در واقع هیچ کس فکر نمی‌کند.

هرچه شکفتم تو ندیدی مرا

رفتی و افسوس نچیدی مرا

ماندم و پژمرده شدم ریختم

تا که به دامان تو آویختم

دامن خود را متکان ای عزیز

این منم ای دوست به خاکم نریز

وای..مرا ساده سپردی به باد

حیف که نشناخته بردی ز یاد

همسفر بادم ازآن پس مدام

می گذرم بی خبر از بام و شام

می رسم اما به تو روزی دگر

پنجره را باز گذاری اگر. . .

بار خدایا از عشق امروزمان چیزی کنار بگذار برای فردایمان ،

 برای روزی که فراموش کرده‌ایم که روزی عاشق بودیم ،‌

 چیزی کنار بگذار، به اندازهء یک مشت، یک لبخند، یک نگاه،

تا دوباره بروید  وسراسر وجودمان را سیراب سازد.  (آمین)

در دنیا تنها یک قلب هست که واقعا ٌ‌فقط به عشق تو می‌تپد و آن قلب خودت است.

بهتر است بخش کوچکی از یک چیز بزرگ باشیم تا بخش بزرگی از یک چیز کوچک.

جمله‌ای بر زبان جاری ساز که ارزش آن  بیشتر از سکوت باشد.

فقیر کسی نیست که داراییش کم است ،‌ کسی است که خواسته‌هایش زیاد است .


 اگر روزی روزگاری نتوانستی گناهکاری را ببخشی، بدان که از بزرگی گناه او نیست، بلکه از کوچکی و صغیری قلب توست.

 

گذشته مکان یادگار‌ها ، آینده مقام امید‌ها وحال جایگاه تکلیف‌هاست.

انسانهای بزرگ از آرمان ‌ها و ایده‌ ها، آدم های معمولی از اتفاقات ، ومردم کوچه بازار از یکدیگر صحبت می‌کنند. (کنفوسیوس)

به کسی عشق بورز که لایق عشق باشد نه تشنه عشق چون تشنه عشق روزی سیراب می‌شود.

 

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

     

یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی

     

سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا

نور تویی سور تویی دولت منصور تویی

     

مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی

     

قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا

حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی

     

روضه اومید تویی راه ده ای یار مرا

روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی

     

آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا

دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی

     

پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا

این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی

     

راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا

 حضرت مولانا 

 

 

 

زندگی صحنه عشق است و امید کسی از یاس به جایی نرسید.           

        مشاهده پروفایل کامل فرهاد     

سفر برایم هیچ چیز جز دلتنگی نداشت ولی زندگی به من آموخت که برای با شکوه دیدن و بهتر

دیدن هر چیز باید قدری از آن دور ماند.

زیبایی شهاب سنگ ها از شکستن قلب ستاره‌هاست

فراموش کن آنچه را که نمی‌توانی به دست آوری  و به دست آور آنچه را که نمی‌توانی فراموش کنی

    • بزرگترین اشتباه این است که از اشتباهاتمان درس نگیریم

یا همان گونه باش که نشان می‌دهی یا همان گونه نشان بده که هستی

کاری که با نام خدا آغاز نشود  با  نام شیطان پایان خواهد یافت

اگر سنگی و ریگی در بستر رود نبود، آب سرودی سر نمیداد

تاریکترین ساعت شب ساعت قبل از  طلوع آفتاب است

هرچقدر در  زمان صلح عرق بیشتری بریزیم در زمان جنگ خون کمتری  از ما  ریخته خواهد شد

هیچ کس لییاقت اشکهای تو را ندارد چون چنین کسی هرگز باعث اشک ریختن تو نخواهد شد.

تجربه  نام ساده ایست که ما بر روی  اشتباهاتمان میگذاریم

 

حرف تلخ روبرو  بهتر از حرف شیرین پشت سر  است.

 

 

روشن  کردن شمع  بهتر از نفرین کردن  تاریکی است

 

به  جای این که نسخه  دوم کسی باشی  سعی کن نسخیه اصلیی خودت باشی

 

 

 

 

روزی مرگ از زندگی پرسید  چه چیز باعث میشود که تو اینقدر شیرین و من اینقدر تلخ جلوه کنم زندگی جواب داد درغقهایی که در من هست وحقیقتهایی که در تو هست

وقتی با انگشت کسی را نشان می کنیم ، به یاد داشته باشیم که سه انگشت دیگر بطرف خودمان برگشته اند.

 

بهترین و بزرگ‌ترین بال رویاست به شرطی که بدانی تا مسافتی معین و تا زمانی معین می‌توان با آن پرواز کنی

یک شب آتش در نیستانی فتاد   

            سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد


شعله تا سرگرم کار خویش شد        

     هر نی ای شمع مزار خویش شد


نی به آتش گفت کاین آشوب چیست    

    مر تورا زین سوختن مطلوب چیست


گفت آتش بی سبب نفروختم           

      دعوی بی معنیت را سوختم


زان که می گفتی نی ام با صد نمود     

    همچنان در بند خود بودی که بود

 

مرد را دردی اگر باشد خوش است  

       درد بی دردی علاجش آتش است

عهد

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم به کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصل مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سلیمانی الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله به رندی شهره شد حافظ میان همدمان لیکن                  
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم چه فکر از خبث بدگویان میان انجمن دارم فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم بحمد الله و المنه بتی لشکرشکن دارم چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم نه میل لاله و نسرین نه برگ نسترن دارم چه غم دارم که در عالم قوام الدین حسن دارم

عشق مثل ساعت شنیست همونجور که قلب رو پر  

میکنه مغز روخالی میکنه   

سلام
امروز  اولین روزیه که این وبلاگ  ساختم  امیدوارم  بتو نم  در   اینده  مطالب  خوبی داخلش بذارم
ممنون از این که اومدید